احمدسیر

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

از بهر خدا عشق دگر بار مــــــداریــد


از بهـــر خــدا عشق دگر بــــــار مــــداریــد

در مجلس جـــان فکر دگـــر کار مداریــــــد

بار دگــر و کار دگر کفــــــر و محــالــسـت


در مجلس دیـــــن مـــذهب کفــار مــداریــــد

در مجلس جـــان فکــر چنانست کــه گفتــــار

پنهـــان چو نمی مانــد اضمــــار مـداریــــــد

گــــر بانگ نیاید ز فســــا بــــوی بیــایـــــــد

در دل نظـــــر فاحشه آثـــــار مـــــداریــــــد

آن حـــارس دل مشرف جان سخت غیورست

با غیــرت او رو سوی اغیـــار مــــداریـــــد

هر وسوسه را بحث و تفکــر بما خـوانیــــــد

هــــر گمشده را سرور و ســــالار مــداریــد

یاقوت کــرم قــوت شما بـــــاز نگیـــــــــــرد

خـــــود را گــرو نفس علف خـــوار مداریــد

العزه الله جمیعــــــــا چــــــــو شنیــــــــد یت

خـــاطر به ســــوی سبلت و دستـار مداریـــد

چـــون اول خط نقطه بــــــد و آخــــر نقطــه

خـــــود را تبــع گـــردش پرگار مـــداریـــــد

در مشهـــد اعظم به تشهـــــــد بنشینیـــــــــــد

هش را بـــه ســوی گنبـــد دوار مـــداریــــــد

انکـــار بسوزد چـــو شهــادت بفــــــــــروزد

با شاهـــــد حـــق نکرت انکـــــار مـــداریـــد

یک نیم جهــــان کرکس و نیمش چــو مــردار

هین چشــــم چـو کرکس سوی مردار مداریـد

آن نفس فـــریبنــده که غــرست و غرورسـت

هین عشق بـــرآن غــره غـــــــرار مــداریـــد

گه زلف بـــرافشانــد و گــه جیب گشــایــــــد

گلگونـــه او را بجـــز از خــــار مــــداریـــد

او یـــــار وفـا نبود و از یـــــــار ببــــــــــرد

آن ده دلـــه را محـــرم اســرار مــــداریـــــد

او باده بریزد عــوضش ســرکه فــروشـــــــد

آن حـــامضه را ســـاقــی و خمــار مــداریــد

مـــا حلقه مستان خــوش ســــاقی خــویشیـــم

مـــا را سقط و بارد و هوشیـــار مــــداریــــد

گـــر ناف دهی پشک فروشد عـــوض مشک

آن نــــاف ورا نــافــه تاتــــــار مـــــداریـــــد

چـــون روح برآمـــد به ســـر منبر تذکیــــــر

خـــــود را سپس پـــرده گفتـــــــار مـــداریـد


۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

Ahmad siar



نشد یه قصری بسازم


نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه
نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم
با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر
نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم نزاشت گلهارو ببینم
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم
اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش
پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش
نشد که نشکنه بازم این چینی شکستنی
هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم
عجب چشای روشنی
باور نکرد یه موژشو به صدتا دریا نمیدم
یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم
راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه
من کجا و دیوونگی
چه جوری به حرفش گوش کنم
اون گفت بچسب به زندگی
خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم
اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم
نشد یه بار برسم به آرزوهای محال
یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال
نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم
گذشته کار از کارمون
دیر شده به خدا قسم
نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره
نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره
نشد بپاشم زیر پاش عطر گل محمدی
نشد بهم جواب بده
حتی بهم بگه بدی
نشد دوستت دارم بگه
به من که نه به دیگری
نشد یه بارم رد بشه
از روی شعرا سرسری
نشد یه کاری بکنه
که بدونم دوستم داره
آتیش گرفتم و یه بار
نگام نکرد بگه آره
نشد یه بار حرف بزنه
نزاره پای سرنوشت
نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت
نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم
نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم
نشد بره
نشد نره
نشد بخواد
نشد بیاد
نشد ولی
شاید بشه
واسم دعا کنید
زیاد
از شما پنهون نکنم
یه حرفهایی بهم زده
گفته همین روزا میاد
اما هنوز نیومده
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما


به نام عاشق ترین پروردگار


به نام عاشق ترین پروردگار دنیا

به نام رنگ خون ، رنگ عشق
به نام گل سرخ ، گل عشق

یه آسمون ستاره تقدیم دستات

یه دل عاشق، واسه اون دل تنهات

امشب از یه تنهایی غمناک و بارونی

ترو با عطر گلای زنبق صدا زدم

میخوام تموم شبو ، واسه موندنت توی باغه آرزوهات دعا کنم

میخوام تمام شبو ، واسه رنگه عشقمون که یه رنگ بمونه دعا کنم

میون این پریشون حالی ، میون این گرهها

که اگه باز شد راه بود برام

میون این ناباوریهای روزگار

شد یه امید واسه روزای بدی که داشتم

بیخیال لرزش دستام بودم

بیخیال همه چیز توی دنیای کوچیکم بودم

عجیبه !!! عجیبه که تو شدی آروم روز و شبای من